¸.•*´¨`*•.ALONE.•*´¨`*•.¸
گنجشک ها لاف می زنند:
جیک...جیک...جیک...
جیک هیچ یکشان درنیامد تو که می رفتی!
من لياقت او را نداشتم يا او لايق من نبود؟؟؟؟
هنوز هستند پسرانی که بوی مردانگی می دهند
در دستانشان عزت یک مرد واقعی لمس می شود. می شود به آنها تکیه کرد.
اهل ناموس بازی نیستند!
می شود روی حرف و قول هایشان حساب کرد ...
هنوز هم هستند دخترانی كه تنشان بوی محبت خالص می دهد
نابند، لمس نشده اند
هنوز هم هستند ! نادرند ! كمیاب اند ! پاك اند !
هنوز آدم هایی از جنس فرشته پیدا می شود...
كمیاب اند !
اما هستند ...
مرد باش
زمین به مرد بودنت نیاز داره ....
مرد باش . مردونه حرف بزن . مردونه بخند . مردونه عشق بورز ...
مردونه گریه کن ، مردونه ببخش ....
مرد باش ، نه فقط باجسمت ، بانگاهت ، با احساست ، با آغوشت ...
مردباش و هیچوقت نامردی نکن
مخصوصا برای کسی که به مردونگیت تکیه کرده و باورت کرده مرد باش.............
زن که بـاشـے … عـاشـق شـوے “چـشـم سـفـیـد” خـطـابـَت مـے کـنـنـد ! راسـت
مـے گـویـنـد . . چـشـمـانـَم سـفـیـد شـد بـه جـاده هـایـے کـه.. “تـو” .. مـُسـافـر
هـیـچـکـدام نـبـودے .
ღ¸.•*` `*•.¸ ღ ღ¸.•*` `*•.¸ ღ ღ¸.•*` `*•.¸ ღ ღ¸.•*` `*•.¸ ღ ღ¸.•*` `*•.¸ ღ ღ¸.•*` `*•.¸ ღ
لطفا" خودت زحمت این " بی " را بکش
بگذارش جلوی " معرفت "
بچسبانش تنگِ نام قشنگ خودت ...
من دلم نمی آید از این کارها بکنم !
ღ¸.•*` `*•.¸ ღ ღ¸.•*` `*•.¸ ღ ღ¸.•*` `*•.¸ ღ ღ¸.•*` `*•.¸ ღ ღ¸.•*` `*•.¸ ღ ღ¸.•*` `*•.¸ ღ
همیشـــه می گــفتی:
هیــــچ کــس بــــرایـــم تـــو نــمی شود
نمیـــدانـــم این تـــو کـــه بـــود؟
مــن که نبـــودمــ ؛ بــی شــک
ღ¸.•*` `*•.¸ ღ ღ¸.•*` `*•.¸ ღ ღ¸.•*` `*•.¸ ღ ღ¸.•*` `*•.¸ ღ ღ¸.•*` `*•.¸ ღ ღ¸.•*` `*•.¸ ღ
سرخ ...زرد ... سبز ...
وسوسه شدم، کدام سیب را بردارم ؟!
میوه فروش پوزخندی زد و گفت :
تردید نکن؛
تمام سیب ها تو زردند ...!
ღ¸.•*` `*•.¸ ღ ღ¸.•*` `*•.¸ ღ ღ¸.•*` `*•.¸ ღ ღ¸.•*` `*•.¸ ღ ღ¸.•*` `*•.¸ ღ ღ¸.•*` `*•.¸ ღ
هزار بار هم از این دنده به آن دنده شوی
فایده ندارد !
آغوشت "آغوشش" را کم دارد
مرا ببوس نه یک بار که هزار بار بگذار آوازه ى عشق بازیمان چنان در شهر بپیچد
که رو سیاه شوند آنها که بر سر جدایى مان شرط بسته اند…!
پیشانیم چسبیدن به سینه ات را میخواهد… و چشمهایم!
خیس کردن پیراهنت را… عجب بغض پر توقعی دارم! من امشب…
نگران شب هایم نباش … ” تنها ” نیستم … ” بالشم “… “
هق هق سکوتم ” … ” قرص هایم ” … …” پاکت سیگارم ” … … ” لرزش دستانم “
… همه هستن *
سلامتی اونایی که از هر انگشتشون یه هنر میریزه...
میرنجونن...
میسوزونن...
میشکونن...
له میکنن...
نابود میکنن... و سلامتی اونایی که جز دوس داشتن این موجودات هنرمند باهمه وجودشون هیچ هنر دیگه ای ندارن....
در شهر صدای پای مردمانیست که همچنان که تو را میبوسند
طناب دار تو را می بافند
مردمانی که صادقانه دروغ می گویند و
عاشقانه خیانت می کنند
کاش دلها آنقدر پاک بود که برای بیان
دوستت دارم نیازی به قسم خوردن نبود
کاش.....
تنهایی یعنی:
بری عطری رو که اون میزده رو بخری
و بزنی به خودت
تا فکر کنی کنارته
تنهایی یعنی
آخ كه چقدر دلم می خواد با یه نفر درد و دل كنم...
تنهایی یعنی
آخ كه چقدر دلم می خواد سرمو بزارم رو شونه هاشو یه دل سیر گریه كنم...
تنهایی یعنی
آخ كه چقدر دلم میخواست الان پیشم بودی...
تنهایی یعنی
آخ كه من چقدر تنهام.......!
مرا با خیالت تنها نگذار
اصلا" به خودت نرفته است
مهربان نیست
آزارم می دهد
دلم خودت را می خواهد...
منی که تو قلبت جا ندارم
پس چرا؟
چرا؟
چرا؟
تعارفم میکنی بیام تو؟
خیانت غم انگیز است
ولی غم انگیز ترر از آن
خیانتی است که یک زن به زن دیگری می کند
بودنم را هیچ کس باور نداشت
هیچ کس کاری به کار من نداشت
بنویسید بعد مرگم روی سنگ
با خطوطی زیبا و خیلی قشنگ
او که خوابیده در این گورستان سرد
بودنش را هیچ کس باور نکرد...
تنهای بی سنگ صبور
خونه ی سرد وسوت و کور
توی شبام ستاره نیست
موندی و راه چاره نیست
اگرچه هیچکس نیومد
سرس به تنهاییت نزد
اما تو کوه درد باش
طاقت بیار و مرد باش
این روزها
حتی اگر خون هم گریه کنی
عمق همدردی دیگران با تو یک کلمه است : "آخی" !!!!
تـنـهـایـی یـعـنـی . . .
عـاشـقـشـی . . .
ولـی حـق نـداری بـهـش نـزدیـک بـشـی !
چـون اون دیـگـه تـنـهـا نـیـسـت . .
.
.
زندگي يک بازي درد آور است
زندگي يک بازي بي آخر است
زندگي کرديم و اما باختيم
کاخ خود را روي دريا ساختيم
لمس بايد کرد اين اندوه را
بر کمر بايد کشيد اين کوه را
زندگي را با همين غمها خوش است
با همين بيش و همين کم ها خوش است
باختيم و هيچ شاکي نيستيم
بر زمين خورديم و خاکي نيستيم
پشت آن پنجره ي رو به افق،
پشت دروازه ي ترديد و خيال،
لا به لاي تن عرياني بيد،
من در انديشه ي آنم که تو را، وقت دلتنگي خود دارم و بس...
دست از سر ما بردار ، کنار تو نمي مونم
يه روز مي گفتم عاشقم ، اما ديگه نمي تونم
تقصير هيچکس ديگه نيست ، قصه ي ما تموم شده
حيف همه خاطره ها ، به پاي کي حروم شده
دروغ مي گفتي که ، برم از بي کسي دق مي کني
اشکاتو باور ندارم ، بي خودي هق هق مي کني
يادم مي افته لحظه اي که دست تو رو شد برام
قسم مي خوردي پيش من که جز تو عشقي نمي خوام
دست خودم نيست که ديگه هيچکسي باور ندارم
اين چيزا تقصير تو ه تلافيشو آن را در مي يارم
وقتي كسي ناراحتت ميكنه 42 تا ماهيچه استفاده ميشه تا اخم كني، اما فقط 4 تا ماهيچه لازمه تا دستت رو دراز كني و بزني پس كلهاش
اینو کاملا جدی گفتم
پروانه احساسم در دام عنکبوتي افتاد
که عنکبوتش سير است
نه ميتواند پرواز کند
نه ميتواند بميرد . . .
ببخشيد
که به تو خنديدم
ولي خوب ترسيدم
شايد که سيب از باغچه ما باشد
آخر . . . دلِ من با دل تو همسايه است
دل من يک سيب است
که تو مي دزديش
خوب من ترسيدم
ز تو دزد زيرک
ولي يک خواهش
گازش زن
ولي نيم خورده نزار اين دل را
که بسي کرم در اينجا خفته ست
به لجن مي کشيش
اگر . . .ناقصش بگزاري
گفتی تو دلم اول و آخر خودتی
از هر چی که دارم بهترینش خودتی
خندیدمو زیر لب مکرر گفتم :
شاهزاده ی قصه های من! خر خودتی
برای خریدن عشق هر کسی هر چه داشت داد،
دیوانه هیچ نداشت و گریست
گمان کردند چون هیچ ندارد میگرید،
اما هیچکس ندانست
که
قیمت عشق اشک است و قیمت اشک عشق
پشت پا خوردم ز هر کس که گفت یار منه
چون که دیدم روز و شب در پی آزار منه
هر که دستی از محبت حلقه کرد بر گردنم
دیدم این دست محبت، حلقه ی دار منه
توی دنیا دوتا نابینا بیشتر وجود نداره، یکی تو که هیچ وقت عشق منو ندیدی، یکی هم من که کسی را جز تو ندیدم