¸.•*´¨`*•.ALONE.•*´¨`*•.¸

یواش گفتم دوست دارم ، واسه اینه که نشنیدی

 

بلد نیستم که بد باشم ، نگو اینو نفهمیدی

 

بزار باشم کنار تو ، کنار عطر این احساس

 

بزار حبس ابد باشم ، تو عشقی که برام رویاست

 

بزار با گریه اینبارم ، بگم خیلی دوست دارم

 

اگه بازم پشیمونی ، به روت اصلا نمیارم

 

دلم میگیره هر روزی که میبینم تو دلگیری

 

دارم میمیرم از وقتی سراغم رو نمیگیری

 

نگاهم رو از تو دزدیدم ، با این چشمای غمبارم

 

نمیخواستم بدونی که چقدر چشماتو دوست دارم

 

ولی با گریه اینبارم میگم خیلی دوست دارم

 

اگه بازم پشیمونی ، به روت اصلا نمیارم

نوشته شده در تاريخ جمعه 24 شهريور 1391برچسب:, در ساعت 21:32 توسط نسترن |


دل من چه خردسال است ساده می نگرد ،

 

 

ساده می خندد و ساده می پوشد ،

 

 

دل من از تبار دیوار های کاهگلی است ،

 

 

ساده می افتد ، ساده می شکند و ساده می میرد….

 

دل من تنها سخت می گرید….

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:, در ساعت 15:22 توسط نسترن |

هـــــــــی فلانــــــــی؛


تــو را مـن “تــــــــو” کـــردم، وگرنــه کــلمه ی “هوی” هــم زیــادت بــود


واســه مــن “شــما شــما” نــکـن

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 19 شهريور 1391برچسب:, در ساعت 18:1 توسط نسترن |

دیدی آخر من را لمس کردی !!


ولی چه حیف


سنــــگ قبــــــر من احساس ندارد..... !!!

نوشته شده در تاريخ جمعه 17 شهريور 1391برچسب:, در ساعت 21:56 توسط نسترن |

گویند که دوزخـــی بود عاشـــق و مست


قولی است خلاف دل در آن نتــوان بست


گر عاشق و مست دوزخی خواهـــــد بود


فردا باشد بهشـت همچـــــون کف دست


خـیـــــــــام

نوشته شده در تاريخ جمعه 17 شهريور 1391برچسب:, در ساعت 21:34 توسط نسترن |

پنجره را باز کن


و از این هوای مطبوع بارانی لذت ببر ...


خوشبختانه


باران ارث پدر هیچکس نیست!


حسین پناهی

=============================

آدمیست دیگر…


یک روز حوصله هیچ چیز را ندارد…


دوست دارد بردارد خودش را بریزد دور...!!


حسین پناهی

نوشته شده در تاريخ جمعه 17 شهريور 1391برچسب:, در ساعت 21:32 توسط نسترن |

رقاص که باشی ، دیگر آهنگ خاصی مــعنی ندارد


بـا هـر آهنگی بـاید برقـصی !!!


و ایـن روزهـا . . .


چه بـد آهنگــ هایـی میزنـد روزگــــار ،


و مـن . . .


هر روز برایش میرقــصم

نوشته شده در تاريخ جمعه 17 شهريور 1391برچسب:, در ساعت 21:30 توسط نسترن |

یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد


اما هر وقت تنم به جماعت نادان خورد،گفتند:


مگر کوری؟


روزگارت بی نیاز از جماعت نادان باد..!

نوشته شده در تاريخ جمعه 17 شهريور 1391برچسب:, در ساعت 21:29 توسط نسترن |

هنوز تا آمدنت خیلی مانده


وقت دارم لباس عوض کنم


یک لیوان چاي بنوشم


چند كتاب بخوانم


و احتمالا يك عمر به تنهائي زندگی کنم...

نوشته شده در تاريخ جمعه 17 شهريور 1391برچسب:, در ساعت 21:25 توسط نسترن |

آقـای ِ شهـردار! بـگوییـد ایـن قـدرعـوض نکـننـد رنـگ و روی ِ ایـن شـهرِ لـعنتـی را ... ایـن پیـاده رو هـا ... میـدان هـا ...

رنـگ و روی ِ دیـوار هـا ... /خـاطراتـم/ دارنـد از بیـن می رونـد.......

نوشته شده در تاريخ جمعه 17 شهريور 1391برچسب:, در ساعت 21:25 توسط نسترن |

بفهـــــــــــم لعنتـــــی !


دارد نــــاز تـــــو را میکشــــد


دختــــــري کـــه از غـــرور خورشـــید هـــم بــه گــرد پایــــش نمـی رســــد . . .

نوشته شده در تاريخ جمعه 17 شهريور 1391برچسب:, در ساعت 21:23 توسط نسترن |

دلم را اشتباهی بردی...


فراموش کن....!


حتی برای دادنش هم برنگرد.......


.......از آن هم گذشتم........!!!

نوشته شده در تاريخ جمعه 17 شهريور 1391برچسب:, در ساعت 21:16 توسط نسترن |

سکوت ميکنم


نه به احترام آنان که از فريادم خسته شدند!


نه براي آناني که به دنبال سکوتم هستند!


نه براي دل او که ميخواهد با سکوتم،مرا بشکند!


و نه براي بودني تکراري


سکوت ميکنم،


چون صداي تو را در سکوت مي شنوم


تو که تمام دنياي پر از فريادم را به يکباره خاموش کردي،


و به من سکوت را هديه دادي..

نوشته شده در تاريخ جمعه 17 شهريور 1391برچسب:, در ساعت 21:13 توسط نسترن |

"آشفته دلي خفته دراين خلوت خاموش.
او زاده ي غم وتنهايي بودكه ازخاطر دوستان گشت فراموش."

نوشته شده در تاريخ جمعه 17 شهريور 1391برچسب:, در ساعت 21:10 توسط نسترن |

وفاداری ؟ خدا بیامرزتش !


صداقت ؟ یادش گرامی باد !


غیرت ؟ به احترامش چند لحظه سکوت !


معرفت ؟ یابنده پاداش می گیرد !


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:, در ساعت 23:47 توسط نسترن |

برو...


لیاقت می خواهد واژه " ما " شدن


لیاقت می خواهد "شریک " شدن


تو خوش باش به همین "با هم " بودن های امروزت


من خوشم به خلوت تنهایی ام


... تو بخند به امروز...


من میخندم به فرداهایت..


تو برو...

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:, در ساعت 23:43 توسط نسترن |

بدون اینکه " مار" ی در کار باشد
مزه ی "زهرمار" را میچشم!
وقتی نیستی...

جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن

در عجبم….!!
راننده نیستم…..!!
اما هر کس به من میرسد…..
مسافر است….!!!

جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن

من همون دیوونه ایم که هیچوقت عوض نمیشه...همونی که همه باهاش خوشحالن اما کسی باهاش نمیمونه...همونی که مواظبه کسی ناراحت نشه اما همه ناراحتش میکنن...همونی که تکیه گاه خوبیه اما واسش تکیه گاهی نیست...همون!!!

جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن

برایم از بازار یک بغض خوب بخر... نه مثل این ها که دارم .... نه مثل این ها که هر روز می شکنند

جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن

سفت بغــــلش کن ؛
محکــم ببوسش ،
نگران نبــــاش !
کم کم به اين يکي هـــــم عادت مي کني ....
زانو رو میــــگم ... !!!

جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن

با كسي كه دوستش داريد:
آهنگ گوش ندهيد
نخوابيد
فيلم نبينيد
كلا خاطره نسازيد
در نبودنش مي فهميد چه مي گويم

جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن

اشکهایم که سرازیر میشوند...... دیری نمی پایدکه قندیل می بندد...
عجیب سرد است هوای نبودنت

جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:, در ساعت 23:20 توسط نسترن |

اخه خداجون!قربون بزرگیت!!وفای سگ به چه کارمون میاد یه فکری به حال ادمات میکردی........!

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:, در ساعت 23:16 توسط نسترن |

روزگاری خواهد رسید ....


همچنان که در آغوش دیگری خفته ای ،


به یاد من ستاره ها را خواهی شمرد تا آرام شوی


دلت هوایم را خواهد کرد


به یاد خواهی آورد باهم بودن هایمان را


به یاد خواهی آورد خنده هایم را


به یاد خواهی آورد اشک هایم را


به یاد خواهی آورد حرف هایم را


مطمئنم در آن لحظه در دلت می گویی: دلتنگت شده ام

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:, در ساعت 23:6 توسط نسترن |

باید پرسید از گربه های له شده کف خیابون . . .


که اونور خیابون چی داشت . . .


که اینور نداشت ؟ ! ؟ !

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:, در ساعت 23:5 توسط نسترن |

حالت تهوع دارم !!!
اين حالت تهوع لعنتي با هواي آزاد و قرص درست نميشود
علاجش ....
فقط بالا آوردن فحش هايي است كه به ديگران بدهكارم

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:, در ساعت 23:3 توسط نسترن |

گاهی ، وقت خداحافظی از کســـی




خواسته یا ناخواســـته میگیم : « مواظـــب خودت بـــاش ! »




مواظب خـــودت باش یعنی فکـــرم پیش تـــوئه !




... مواظب خودت باش یعنـــی برام مُهمی !




مواظب خودت بـــاش یعنی نگـــرانتم !




مواظب خـــودت باش یعنی دوستـــــــــــــــت دارم !




مواظب خودت باش یعنـــی به خدا مـــی سپارمت !




مواظب خـــودت باش یعـــنی از الان دلم واســـت تنگ شده!




مواظب خـــودت باش یعنـــی... واقعاً مواظـــب خودت باش

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 12 شهريور 1391برچسب:, در ساعت 13:44 توسط نسترن |

وقتی که دیر رسیدم

و با دیگری دیدمت

فهمیدم که گاهی

هرگز نرسیدن بهتر است

از دیر رسیدن

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 12 شهريور 1391برچسب:, در ساعت 13:35 توسط نسترن |

وقتی یه آدم میگه

هیچکس منو دوست نداره ،

منظورش از هیچکس

یک نفر بیشتر نیست . . .

همون یه نفری که واسه اون همـــه کسه !

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 12 شهريور 1391برچسب:, در ساعت 13:32 توسط نسترن |

از تو كه حرف میزنم
تمام فعل هایم ماضی اند
حتی ماضی بعید
ماضی خیلی خیلی بعید
كمی نزدیك تر بنشین
دلم برای یك حال ساده تنگ شده است . . .

نوشته شده در تاريخ جمعه 10 شهريور 1391برچسب:, در ساعت 17:18 توسط نسترن |

ساعتها به این می‌ اندیشم ،
که چرا زنده ام هنوز ؟
مگر نگفته بودم که بی تو می‌ میرم ؟
خدا یادش رفته است مرا بکشد ،
یا تو قرار است برگردی  . ..

نوشته شده در تاريخ جمعه 10 شهريور 1391برچسب:, در ساعت 17:16 توسط نسترن |

عشقی که تنها با یک نگاه آغاز میشود ،
با شناخت سست و سست تر میشود ،
ولی عشقی که با شناخت آغاز میشود ،
با هر نگاهی عمیق و عمیق تر میشود . . .

نوشته شده در تاريخ جمعه 10 شهريور 1391برچسب:, در ساعت 17:14 توسط نسترن |

دلم برای شنیدن یه سری از جمله ها تنگ شده...
جمله های تکراری کلیشه ایی! که گوشام به شنیدنشون عادت نکرده!
جمله هایی که رنگ و بوی ناب حقیقت بده!
جمله هایی که وقتی چشماتو رو هم میذاری و میشنویشون
با ذره ذره ی وجودت حسشون کنی....

خسته ام از این دنیای پر از دروغ!

نوشته شده در تاريخ جمعه 10 شهريور 1391برچسب:, در ساعت 17:2 توسط نسترن |

بغض نیمه کاره

تکرار دروغ هایت

گلویم را می فشارد

چشم هایم را می بندم

از ساده لوحی بی شرم خاطراتم بیزارم

آنگاه که از خودم می پرسم:

«هنوز دوستم دارد؟!...حتی به دروغ

نوشته شده در تاريخ جمعه 10 شهريور 1391برچسب:, در ساعت 16:58 توسط نسترن |

خوبم...باور کنید...
اشکها را ریخته ام...غصه ها را خورده ام...
نبودنها را شمرده ام...
این روزها که میگذرد خالی ام...
خالی از خشم،نفرت،دلتنگی ...و حتی از عشق...
خالی ام از
احساس...

نوشته شده در تاريخ جمعه 10 شهريور 1391برچسب:, در ساعت 16:57 توسط نسترن |

یادت باشـــه هر کـــی بهـت گـفت “عاشقتم” ازش بپرســـی تا ساعت چند؟!

نوشته شده در تاريخ جمعه 10 شهريور 1391برچسب:, در ساعت 16:56 توسط نسترن |

هــرگــاه صـدای جـدیـدیــ سـلام مـی کنـد

تپــش قــلب مــی گیــرمـ!

مــن دیگــر کشـش خــدا حــافظــی نــدارمـ

مـــرا ببخـش

کــه جــوابــ ســلامــتــ را نــمی دهـــمـ!!…

نوشته شده در تاريخ جمعه 10 شهريور 1391برچسب:, در ساعت 16:54 توسط نسترن |

اگر کسی را دوست داری رهایش کن سوی تو برگشت از آن توست واگربرنگشت از اول برای تو نبوده

.

.

.

هه چه حرف مفتی

نوشته شده در تاريخ جمعه 10 شهريور 1391برچسب:, در ساعت 16:44 توسط نسترن |

به لب هایت خوار و خفیف کردن نیاموز که برای بوسیدن آفریده شده اند

نوشته شده در تاريخ جمعه 10 شهريور 1391برچسب:, در ساعت 16:43 توسط نسترن |

رهــــایـــم کــــردی چون

بِـرهنگــی ام را نَدیدی

بــوسـهِ هــایـت لبانم را حس نکرد

و طَعـــــمِ گــس گُنـــاه را با من نچشیدی

رهــــــایـــم کـــــردی

چـــون پاک عِشـــــق وَرزیـــدم...

نوشته شده در تاريخ جمعه 10 شهريور 1391برچسب:, در ساعت 16:17 توسط نسترن |

בیگــر بـﮧ تـو فـکر نمیـکنم...

گـنـاه اسـتـــ...

چِشـم בاشـتـטּ بـﮧ مـالِ غریبه هـا...

نوشته شده در تاريخ جمعه 10 شهريور 1391برچسب:, در ساعت 16:14 توسط نسترن |

خوش بحال اونیکه

 

الان توبغلت...

 

در گوشش زمزمه میکنی....

 

قبل ازتو ...

همه سوتفاهم بودند!!!

نوشته شده در تاريخ جمعه 10 شهريور 1391برچسب:, در ساعت 16:3 توسط نسترن |

باید به بعضی ها گفت :

ناراحت چی هستی ؟!


دنیا که به آخر نرسیده ....


من نشد ؛ یکی دیگه !


تو که عادت داری ... !!!

نوشته شده در تاريخ جمعه 10 شهريور 1391برچسب:, در ساعت 15:57 توسط نسترن |

 

گوشی موبایلی که توی دست فشرده نشه،به خاطرتوبوسیده نشه،شب کنار بالش گذاشته نشه

چند بار نیمه های شب به خاطر پیام های احتمالی چک نشه

گوشی موبایل نیست...که صرفا همون گوشت کوب معروفه که به خاطر نداشتن "تو"

باید روزی صدبار کوبیدش به دیوار....

نوشته شده در تاريخ جمعه 10 شهريور 1391برچسب:, در ساعت 15:56 توسط نسترن |

تو آنجا من اینجا


همه راست می گفتند


تو کجا من کجا؟؟؟؟!!!!!

نوشته شده در تاريخ جمعه 10 شهريور 1391برچسب:, در ساعت 15:43 توسط نسترن |