برو




























¸.•*´¨`*•.ALONE.•*´¨`*•.¸

حالا آمدي؟

حالا يادت آمد که هستم؟

که تنهايم؟

پس کجا بودي شبي که صداي شکسته شدن قلبم گوشهايم را کر کرده بود؟

همان شبي که رفتي و دل و جانت را سپردي به ديگري...

شبي که هق هق گريه هايم بهانه اي شده بود تا تک تک عکسهايت را ببوسم

و تو چه خوش بودي با قهقهه هاي بلندت

شبي که آسمان ابري شد و دل من گرفت

و تا صبح گل هاي بالشم از اشکهايم گلستان شد

شبي که دلم يکهو هوايت را کرده بود

و تو به هواي ديگري سر بر زانوهايش تا صبح به خواب رفتي

شبي که درد داشتم و دواي دردم دستان تو بود

و نوازش هاي مهربانانه ات

و تو چه سخاوتمندانه موهاي ديگري را نوازش مي کردي تا آرامتر به خواب رود

کجا بودي شبي که بغض داشتم در جمعي که همه با صداي بلند مي خنديدند؟

و من فقط به اين دليل که خنده هايت را مدتي بود نديده بودم بغض کردم

شبي که سردم شده بود و وجودم گرماي وجودت را بهانه مي کرد

ولي نبودي و من تا صبح از سرما به خود لرزيدم

حالا که به تک تک اين شبها عادت کردم

و هرشبش برايم شده يک خاطره تلخ

در دفتر خاطره ام آمدي؟

آمده اي که بگويي گذشته ها گذشته و فردا را عشق است!!!

نه جانم راهي  که آمده اي را برگرد...

برو...

مگر نمي بيني...

سنگ شده ام....همه ي وجودم سنگ شده است....



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 4 آذر 1391برچسب:, در ساعت 12:57 توسط نسترن |